هانی خان خودشو پسرش
هانی خان خودشو پسرش
سلام. دوستان این پست مربوط به آشپزی نمیشه .شرح حال دختر بچه ی پنج ساله ای هست که دچار بیماری بسیار نادر شده. از همه کسانی که این وبلاگ رو میبینن خواهش میکنم هر طوری که امکانش هست برای سلامتی این دخترکوچک تلاش کنن چه با کمک نقدی و چه معرفی پزشک .
(زادهٔ ۹۹۴ در شهرستان آمل – درگذشتهٔ ۱۰۳۶ هجری قمری در لاهور) از شاعران بزرگ پارسیگوی سدهٔ یازدهم قمری است. او در ریاضیات، نجوم، حکمت و عرفان دستی قوی داشته یکی از تواناترین شاعران سبک هندی است. طالب آملی پس از شاعرانی چون فردوسی و خیام، سومین شاعر از نظر تعداد ابیات شعری در میان شاعران ایرانی لقب گرفته است. طالب آملی در ایران کمتر از شاعران بزرگ دیگر مورد توجه قرار گرفته است و خود نیز در زمان حیاط در غربت به سر میبرد و از این رو او را شاعری مظلوم و غم دیده مینامند.
محمد آملی متخلص به طالب در سال ۹۹۴ قمری در آمل به دنیا آمد. در شعرش بارها اشاره کردهاست که روستازادهاست. بعضی میگویند زادگاه وی روستای کرچک لاریجانی است و عدهای به این موضوع به دیدهٔ تردید مینگرند. طالب یکی از دردمندترین شاعران سبک هندی است.پدر طالب از نظر وضع مادی دارای شأن و شوکتی بود بنا به منظومه طالبا، پدر طالب صاحب املاک و اموال فراوانی بود و از نظر مادی در جایگاه بالایی قرار داشت. پدر طالب از همسر اول خود دارای دو فرزند بنامهای ستی النساء بیگم و سید محمد بوده که در همان اوان جوانی همسرش دارفانی را وداع کرده است واز همسر دوم خود نیز فرزندی بنام سید علی یا سبز علی داشته است.طالب آملی در طول چهار سال تحصیل در مکتب علاوه بر حفظ قرآن، در علوم متداول آن زمان مانند سیاق و هندسه، فقه، هئیت، عروض، ادبیات عرب، شعر و حکمت را یاد میگیرد. او همچنین استادی مسلم در نوشتن انواع خطوط ایرانی شد که او را سرآمد اقران میکند.
پا بر دومین پایهٔ اوج عشراتم | و اینک عدد فنم از آلاف زیاد است | |
بر هندسه و منطق و بر هیأت و حکمت | دستی است مرا کَش ید بیضا ز عباد است | |
در سلسلهٔ وصف خط این پس که ز کلکم | هر نقطه سویدای دل اهل سواد است |
طالب خیلی زود و در آغاز جوانی به شهرت رسید. در سال ۱۰۱۰ از مازندران کوچ کرد و به کاشان و اصفهان سفر نمود و از آنجا به مشهد رفت و آنگاه به قندهار کوچ کرد و در سال ۱۰۱۷ از آنجا راه هندوستان در پیش گرفت و برای همیشه ترک وطن نمود.
در هندوستان به شاگردی میرزا غازی بیک وقاری پرداخت. پس از ورود به دربار گورکانیان، در مدح جهانگیرشاه و اعتمادالدولهٔ وزیر و نورجهان بیگم و میرزا غازی بیگ قصاید غرایی میسرود.از آنجایی که طالب در انواع شعر استاد بود و از طرفی علوم زمانش را خوب میدانست در سال ۱۰۲۸ به مرتبهٔ ملکالشعرایی دربار گورکانیان ارتقا یافت.
هنگامی که عزم سفر از هند به قندهار کرده سرودهاست:
نگاران لاهور و خوبان دهلی | بدل کرده بودند پیوند جانم | |
گره بسته بودند هر یک به نوعی | سر رشتهٔ جان به مویی میانم | |
یکی چهره سودی به چشم رکابم | یکی بوسه دادی به زلف عنانم | |
نشاندی یکی در بغل یاسمینم | نهادی یکی در دهان برگ پانم | |
غزالان مُلتان به نیرنگسازی | که بندند از غمزه دست و دهانم | |
نگاران سرهند در نقشبندی | که سازند دل غرق خون، نافهسانم | |
من از جمله چون نکهت گل گریزان | که خود را به بزم همایون رسانم |
وقتی طالب را حکم ریش تراشیدن شد وی قطعهای گفته به عرض رسانید و ریش خود را محفوظ داشت:
سفر میکنم صاحبا ورنه من | چه سر بلکه گردن تراشیدمی | |
به ناخن، نه با تیغ از روی خود | من این مشت سوزن تراشیدمی | |
سر و ریش و ابرو، بروت و مژه | به رسم برهمن تراشیدمی | |
ازو این گیاه خداکِشته را | نه از بهر خرمن تراشیدمی | |
که سنبل چو آرایش دامن است | پی زیب دامن تراشیدمی |
پس از هشت سال در کمال عزت و احترام — ظاهراً بر اثر مصرف افیون — دچار اختلال حواس گردید.با این وجود، محمد طاهری شهاب در مقدمهٔ کلیات اشعار طالب آملی معتقد است با استناد به اشعار طالب، انتساب اختلال و جنون به او صحیح نیست بلکه از طعن حسودان زمانه آگاهانه به این کار دست زد. در نهایت طالب در سال ۱۰۳۵ یا ۱۰۳۶ در هندوستان در گذشت.
طالب در هندوستان ازدواج کرد که حاصل این ازدواجش دو دختر بود که بعد از مرگش خواهر او، ستی نسا، سرپرستی برادرزادههایش را به عهده گرفت و آنها را سر و سامان داد. ستی نسا که برای دیدار برادر خود به هندوستان رفته بود و زنی باکمال و ادب بود و در طبابت و تدبیر منزلآگاهی داشت، به دربار گورکانیان راه یافت و همانجا ازدواج کرد و تا پایان عمر همانجا ماند.
بنا به منظومه طالبا، طالب و زهره پس از اینکه پای قادر به ماجرای عشقی آنها کشیده شد هم قسم شدند که با هم ازدواج کنند از طرفی چون طالب مکنت مالی و اجتماعی قادر را دارا نبود سعی کرد تا از توان شاعری خویش نهایت بهره را ببرد پس آمل را به سوی کاشان ترک کرد. میرزا محمدشفیع و میرزا ابوالقاسم هر دو ممدوحین طالب از لحاظ بذل و بخشش کاملاً خسیس بودند و بهمین جهت طالب بواسطة تنگی معیشت در سنه ۱۰۱۰ هجری قمری که ۳۰ ساله بود از آمل یا قصبهای که خانواده اش در آنجا بودند برای تلاش معاش به کاشان رفت.
طالب برای اینکه بتواند هرچه زودتر مدارج ترقی را بپیماید راه کاشان را در پیش گرفت که اقوام مادری اش در آنجا مردمانی سرشناس بودند. از شمار خویشان مادری طالب، مشهورتر از همه، شوهر خاله او حکیم نظام الدین علی کاشی، پزشک دربار تهماسب یکم صفوی (۹۳۰- ۹۸۴ هجری قمری) و محمد خدابنده (۹۸۵ – ۹۹۶ هجری قمری) بود. حکیم رکنای مسیح، پسرخالة طالب و فرزند همین نظام الدین علی است که از شاعران مشهور دورة صفوی به شمار میرود، رکنا رابطهای بسیار نزدیک با طالب داشت و در برخی سفرهای او در هند همراهش بود. برادر رکنا، نصیرای کاشی نیز، ستی النساء خواهر طالب را به زنی داشت.
بنا به منظومه طالبا، پس از آنکه نامادری زهره بیهوش داری را در غذای طالب ریخت و این امر باعث شد تا طالب از آمل بگریزد و از طرفی زهره نشان طالب را در هند مییابد، طالب در هنگام ورود به آمل، زهره را در لباس عروسی در کنار قادر میبیند که این امر باعث حیرانی و سرگردانی طالب میشود.
طالب پس از آنکه با خیانت زهره روبرو شد دیگر تحمل ماندن نداشت و آمل را برای همیشه ترک کرد. هرچند دلش را در آمل جای نهاد، جسمش را از آمل به سوی مرو کوچاند.
طالب آملی پس از خروج از آمل جهت زیارت امام هشتم علی بن موسی الرضا عازم مشهد میشود. طالب پس از زیارت حرم علی بن موسی الرضا به سوی مرو میرود که در آن جا ملکش خان از طرف شاه عباس صفوی حاکم بود، طالب در دربار ملکش خان راه یافته، قصایدی در مدح او سروده و دو سال در خدمت او اقامت گزید و ملکش خان هم در قدردانی او تقصیر نکرد.
طالب آملی پس از اینکه دو سال در خدمت بکتش خان به سر برد طی یک مثنوی در بحر خسرو و شیرین از حاکم مرو اجازه میخواهد که برای دیدار اقوام خود از مرو خارج گرددو کتش خان اجازه خروج طالب از مرو را صادر کرد اما طالب بجای رفتن به مازندران راهی دیار هند شد.
طالب آملی پس از اینکه وارد هند گردید دچار مشکلات عدیدهای شد و نتوانست وارد دربار حاکمی شود. از قراین معلوم میشود که طالب در اول ورود به هند چندان روی کامیابی ندید و از این جهت در بلاد مشهور هند به تلاش معاش افتاده دهلی، ملتان، سرهند را سیر کرده، چنانکه از این جاها نام میبرد و به تخصیص لاهور که بیشتر از شهرهای دگر خوش آیند و مقبول خاطرش گردید و قصیدهای در تعریف آن دارد.
طالب آملی پس از آنکه مدتی را در شهرهای مختلف هند به سیر و سیاحت مشغول بود ستارة بخت خویش را در دربار میرزاغازی جستجو کرده و دوباره از لاهور به سمت قندهار رفت.
طالب آملی پس از مرگ غازی خان دوباره آوارة شهرها شد و توانست به دربار قلیچ خان وارد شود. چین قلیچ خان در احترام طالب کوتاهی نکرد.
اعتمادالدوله پس از دریافت نامه از شاپور تهرانی بلافاصله طالب آملی را تحت سرپرستی و حمایت خویش قرار داد. در دیوان طالب آملی قصاید، ترکیب بندها، مثنوی و غزل و رباعی بسیاری در مدح اعتمادالدوله موجود است که نشانی از ایام خوش طالب در هند میباشد. اعتمادالدوله نیز در تربیت طالب از هیچ کوششی فروگذار نکرد و توانست در فرصتی مناسب که جهانگیر پادشاه هند در یک سفر تفریحی به شکار رفته بود طالب آملی را به حضور پادشاه برساند. طالب آملی نیز در قصیدهای که در مدح جهانگیر پادشاه هند و وصف شکار جرگه سروده بود با قدرت جادویی ابیات خویش توانست در جرگة شاعران دربار جهانگیر حضور پیدا کند.
در اکثر تذکرهها یی که درباره طالب آملی مطالبی نوشتهاند همگی اذعان دارند که در سال ۱۰۲۵ هجری قمری با پایمردی و وساطت میرزا غیاث بیک اعتمادالدوله، طالب در جرگة شاعران دربار جهانگیر درآمد و توانست در مدت کوتاهی پلههای ترقی را یکایک طی نماید. طالب آملی برای بدست آوردن منصب ملک الشعرائی دربار جهانگیر تمام تلاش خود را بکار بست تا هنر سخنسرائی شاعران ایرانی را به تماشا بگذارد و همگان شیفه سرودههای او شدند و بالاخره آفتاب طالع طالب آملی در سال ۱۰۲۸ هجری قمری درخشیدن گرفت و بر آسمان ادبیات فارسی نور افشانی کرد.
ستی النساء پس از انکه برادرش طالب که از مادر از او جدا بود، به دنبال شور شاعری و جذبه جهانگردی راهی اصفهان و از آن پس رهسپار هندوستان شد، به سبب پیوند مهرآئینی که به برادر داشت دیگر ماندن در زادگاه خود را نتوانست و در سال ۱۰۲۸ ه. ق به هنگامی که طالب در مقام ملک الشعرایی دربار در رکاب جهانگیرشاه، پادشاه فرهنگ دوست هند به سیاحت کشمیر مشغول بود، وارد اگره شد.
طالب آملی پس از آنکه خواهرش ستی النساء بیگم در هند به حرمسرای شاهی وارد از او خواست تا همسری مناسب برای او بیابد امّا ظاهراً خواهرش نتوانست که همسری شایسته برای طالب بیابد. طالب آملی پس از مدتی قطعهای در مدح ملکه نورجهان انشاء مینماید و از ایشان استدعا مینماید تا همسری برایش انتخاب نماید. در حواشی کلمات الشعرا تألیف سرخوش نوشته شده است که طالب آملی داماد شیخ حاتم از امرای جهانگیر بوده است. حاصل این ازدواج ۲ فرزند دختر بود که بعدها دختر بزرگتر به عقد عاقل خان و دختر کوچکتر به عقد ضیاء الدین معروف به رحمت خان پسر حکیم قطبا برادر حکیم رکنا درآمد.
مجموعه اشعار طالب به گفته ی محمد طاهری شهاب شامل ۲۲۹۸۸ بیت شعر در قالبهای قصیده، ترکیببند، ترجیعبند، مثنوی، قطعه، غزل، رباعی و مفردات میشود. او یکی از شاعران تأثیرگذار و صاحبسبک زمان خود بود که به گفتهٔ خودش به روش تازه شعر میگفت.
کلیات اشعار طالب آملی تاکنون یک بار در ایران منتشر شدهاست:
کلیات ملکالشعراء طالب آملی، به اهتمام و تصحیح و تحشیهٔ محمد طاهری شهاب، تهران: انتشارات سنایی،
سرگذشت «طالب و زهره» که منتسب به طالب آملی است، روایتهای گوناگونی دارد:
طالب شاعر جوان عاشق پیشه، هر از گاهی با نامهای، شعری، پیامی، دیداری، معشوق خود را عشق خود واقف میکند. در دیوان طالب آملی غزلیات پرشوری از این دوران میتوان یافت که دو نمونه از آن تقدیم میشود.
دکتر فرامرزی در کتاب طالب و زهره یا طالب طالبا
داستان این عاشق و معشوق را اینگونه نقل کردهاست: در حدود سال ۱۰۰۵ هجری
پسری از اعیان طایفهٔ آمل را به مکتب میسپارند. او با اشتیاق فراوان علوم
رایج زمانه را فرامیگیرد. پس از چندی در همان مکتبخانه
عاشق دختری به نام زهره میشود که همشاگردیش بود. پس از مدتی بین آن دو
مراوده و دوستی برقرار میگردد. از آنجایی که با هم همسایه بودند، طالب هر
روز از دیوار خانهاش بالا میرفت و زهره هم به بهانهٔ یافتن چیزی کنار
پنجره میآمد و این دو با هم ارتباط برقرار میکردند. از طرفی در مکتبخانه
هم وقتی در نبود «ملا قربان» جانشین او «مشهدی علی مردان» ادارهٔ مکتب را
به عهده میگرفت، طالب و زهره از فرصت استفاده نموده در کنار هم مینشستند و
به این احساس عاشقانه ادامه میدادند. در این دلبستگیها و مراودات بود که
طالب گردنبند موروثی مادرش را به یادگار به زهره میدهد.
طولی نکشید که ماجرای عشق آنها برملا شد و زهرهٔ عاقل به طالب هشدار میدهد که تا دیر نشده به خواستگاریاش بیاید؛ چرا که برای او خواستگار دیگری به نام «قادر» پیدا شدهاست، در این بین نامادری طالب بهانه میآورد و میخواهد خواهرزادهاش را به طالب بدهد. این نامادری به بهانهای او را به گالشی میفرستد، بالآخره بعد از کشمکش زیاد طالب به خواستگاری زهره میرود اما قادر راه را بر او میبندد. برادر زهره هم با تبرزین طالب را مجروح میکند. زهره که بعداً متوجه میشود، سخت ناراحت شده و به شکل درویشی درمیآید و از حال طالب خبر میگیرد، بالآخره درمییابد طالب از مرگ نجات یافت.
از طرف دیگر، نامادری زهره هم که مرتب از خواستگار زهره یعنی قادر پول و هدایا میگیرد، برای دور کردن طالب از زهره در ماهی آزادی که طالب برای زهره صید کرد و هدیه آورده بود، داروی بیهوشی ریخته، به دست زهره میدهد. زهره که از این ماجرا بیخبر است این غذا را به طالب میدهد و او هم با خوردن آن بیهوش شده و برای مدتی عقلش را از دست میدهد. طالب که فکر میکرد زهره دانسته دست به چنین کاری زده، او را به بیوفایی و خیانت متهم کرده، با ناراحتی از آمل گریخته، به کاشان میرود اما زهرهٔ بیقرار هرچه مویه میکند و میگردد او را نمییابد و وقتی میفهمد طالب به شهری دوردست رفتهاست با گردنبندی که از او به یادگار گرفتهاست خود را خفه میکند تا بمیرد که در این کار موفق نمیشود. زهره پس از نجات از مرگ ازدواج میکند.
طالب که به هند رفته و در آنجا به افتخار رسیده در سال ۱۰۳۶ درمیگذرد. وقتی خبر مرگ او به زهره میرسد، از داغ و فراق و مرگ طالب آشفته شده، کنار رودخانهای میرود و از ماهی سراغ طالب را میگیرد؛ چرا که قبلاً چند بار طالب و زهره به آنجا رفته بودند. زهره که در عالم خیال و رؤیا و به یاد دوران گذشته با ماهیان صحبت میکند، دیگر به خانه برنمیگردد و برای همیشه ناپدید میشود (گودرزی۱۳۷۶: ۲۴-۲۱)
طالب گالشی است زهرهٔ زرنگار، دختر پادشاه، که در یک میدان کشتی عاشقش میشود. زهره اناری را در دستمال میپیچد و به طالب میدد و میگوید آن را باز نکن که اگر چنین کنی دیوانه میشوی. اما طالب دستمال را باز میکند و دیوانه میشود و از همانجا شاعر میشود. عشق و عاشقی طالب و زهره عالمگیر میشود تا اینکه طالب با رقیبی کجخلق به نام «قادر» رو به رو میشود و در نهایت «جونکا»ی قادر را از پای درمیآورد. گاوهای طالب آنقدر زیاد بودند که قابل شمارش نبود. وقتی طالب داروی بیهوشی خورد، پَر آبی را آتش زد و آبی حاضر شد و یکشبه طالب و برادرش را به هندوستان برد و به قدرت الهی طالب بهسرعت زبان هندی را آموخت.
طالب پس از سختیهای فراوان به قدرت الهی دوباره در هندوستان صاحب گاو زیادی میشود. او حدود چهل سال در هند میماند و ریشش بسیار بلند میشد. قلی پس از سالها به دنبال طالب میرود و به او میگوید بیا که ما گرفتار دست حاکم شدهایم و او میخواهد زهره را بگیرد. بالآخره طالب به سمت پامال حرکت میکند ولی وقتی میرسد که شب عروسی زهرهاست. طالب به عروسی میرود و شروع میکند به «لله وا زدن». زهره وقتی صدای «لله وا» را میشنود غش میکند. طالب بعداً خوابنما میشود که اگر در چشمهٔ رودبار آبتنی کند دوباره جوان میشود. او هم وارد چشمه میشود و دوباره جوان هجدهساله شده و با زهره ازدواج میکند و چندین سال پادشاه آمل میشود. (یزدان یزدانی)
طالب و زهره عاشق و معشوق هم بودند. طالب معجزه کرده بود، برادر زهره طالب را به قصد کشتن میزند و طالب همهٔ مال و اموالش را رها میکند و به «جزیرهٔ هند» میرود؛ زهره هم مسؤول گاو و مال و اموال طالب میشد. طالب زمانی که قصد کوچ از آمل را داشت، مقداری از آبدهان خویش را در دهان پسربچهای ریخت که مواظب گوسالهها بود. وقتی آن پسربچه آبدهان طالب را قورت داد، قادر شد صدای تمام حیوانات را بشنود. زهره هم این پسر بچه را مختاباد کرد. پس از مدتی سبزعلی به دنبالش برادرش طالب راه میافتد و با سؤالکردن از درختان و کبوتران و ماهیها متوجه میشود که او در هندوستان است. طالب هفت سال در هندوستان بود و در این هفت سال از اندوه نامزدش هرگز ریش خود را کوتاه نکرد.
بالآخره پادشاه به خواستگاری زهره آمد و وقتی زهره تن به ازدواج نداد گفت تو را برای پسرم میخواهم. پادشاه به هر ترفندی بود زهره را راضی کرد و او را به عقد پسرش درآورد. طالب همانجا خواب دید که زهره دارد ازدواج میکند. طالب از هندوستان آمد و خودش را به «تلار سر» رساند ولی کسی او را نمیشناخت. او شروع کرد به للهوازدن. از صدای لله وا تمام گاوها جمع شدند. بالآخره آن پسربچه از خانهٔ ارباب آمد و فهمید که طالب برگشتهاست.
طالب که به عروسی رفت، زهره را دید که روی تخت نشستهاست و عروس شدهاست. از آن طرف هم زهره که از برگشت طالب بو برده بود، با شنیدن «لله وا» اطمینان یافت که طالب برگشتهاست و به همین دلیل هم لباس عروسی و زیورآلاتش را از تنش درآورد و گفت طالب من آمد. طالب را به حمام بردند، لباسش را عوض کردند و ریشش را زدند. طالب برای زهره پیغام داد من با همین لباس میروم «تلارسر» و از او خواست صبح فردا به آنجا بیاید چون عمرشان تمام است. صبح فردا زهره نزد طالب رفت و به محض اینکه به هم رسیدند، همدیگر را در آغوش گرفتند و «دل هر دو پاره شد» و همان دم مردند. (علیمحمد نعمتی)
پس از اینکه خبر مرگ طالب به ایران و آمل میرسد غوغای عظیم در این خطه برپا میشود. زهره معشوقة طالب که ماجرای عشق او به طالب زبانزد مردمان شده بود دیگر تاب نیاورده و هر روز در کنار رودخانة هراز آمل به مرثیه سرایی مشغول بود تا اینکه دیگر اثری از او نیافتند. در باور عامیانة مردم مازندران زهره در آب رودخانة هراز غرق شد تا به وصال طالب مجنون شیدائی خویش برسد.
اشعار طالبا از مثنوی طالب و زهره میباشد. مضمون شعر، داستان عشق طالب به دختری به نام زهره است که از کودکی در مدرسه همدرس او بوده و مسایلی که دست به دست هم داده و مانع رسیدن آنها به یکدیگر میشود. اشعار این منظومه بلند داستانی، منسوب به "ستی النسا" خواهر " طالب آملی" است که گویا آن را در فراق برادر سروده است. طالب طالبا ماندگارترین و شاید هم طولانی ترین تصنیف مازندرانی است که کمتر افراد اهل مازندران و شمال یا کسانی که به زبان تبری تکلم میکنند، ترانه آن را نشنیده باشد. خصوصا کسانی که کمی سن و سال از آنها گذشته باشد، با این ملودی بزرگ شدند و چه بسا خاطرههای فراوانی از آن دارند. این قطعه از جمله شبهمقامهای موسیقی مازندران است که از نوع رپرتوآر آوازی است. طالب در گستره استان مازندران و حتی گستره فرهنگی مازندران خواهان و طرفداران زیادی دارد و بیتردید بسیاری عاشق این ملودی تاریخی مازندران هستند. اینکه ملودی و آهنگ طالب، اینهمه در بین مازندرانیها رواج دارد، باید یک دلیل تاریخی و در عین حال عاطفی داشته باشد. هیچ ترانه یا شعری بیجهت و بدون دلیل، نه ماندگار میشود و نه آنکه در طول تاریخ طرفداران زیادی پیدا میکند. شعری که برای طالب خوانده میشود، نه از زبان او، که از زبان خواهر طالب است. در حقیقت این ترانه، ترانهای مادرانه یا زنانه است که بیشتر مردان مازندرانی هم آن را اجرا میکنند. کمتر اتفاق افتاده است که این ترانه را زنان بخوانند. با وجودی که فضای شعر بهگونهای است که رگههای عاطفی آن قوی و زبان آن هم نرم و لطیف است؛ اما شعر را مردان میخوانند. طالبخوانی خیلی هم راحت نیست، که هر کسی بتواند آن را بخواند. شاید برخی از خوانندگان و خاصه هنرمندان مازنی از ترکیب طالبخوانی راضی نباشند، یا به همان طالبا رضایت بدهند، ولی واقعیت این است که نوع ترانه و یا ملودیای که در طالب اجرا میشود، منحصربهفرد است و حتی اگر بتوان برپایه آن آهنگ و ترانه تازهای ساخت و خواند؛ اما هیچگاه طالب نمیشود. فضای آهنگ طالب در عین حالی که سوزناک است، اما عاشقانه و تقریباً ضربیک است. گرچه ملودی آن در شنونده ایجاد حرکت آنی نمیکند، اما آهنگش بهگونهای است که شنوندههای آن کاملاً از آن لذت میبرند. این قطعه فضای نوستالژیکی دارد که خیلیها را به گذشتهشان میبرد. سه شخصیت در ترانه طالب وجود دارد، اولی خود طالب است که شعر برپایه روایت زندگی او قرار دارد؛ دومی شخصیتی منفی است که راوی او را عامل دربهدری طالب میداند و آن هم نامادری اوست؛ سومی که خود راوی است. راوی یا خواهر طالب، گرفتاری های برادرش را با زبان شعر و موسیقی بیان میکند. طالب ترانهای است که هم شکوه میکند و هم جوینده است، در آن نمادهای طبیعی جان گرفته و وظیفه مهمی را به عهده میگیرند و آن هم این است که باید نشانی طالب را به شاعر بگویند. در طبیعت مازندران، همه عناصر طبیعی در خدمت شاعر یا راوی قرار میگیرد و با شعر یگانه میشود.
در سالهای گذشته دو همایش بین المللی طالب آملی با حضور شاعران و ادیبان از کشورهای هندوستان، افغانستان، پاکستان و مالزی در آمل برگذار شد و ۱۰۰ اثر محققان و اندیشمندان کشور به همراه پنج اثر از تاجیکستان، ترکیه، پاکستان و قطر به دبیرخانه این همایش ارسال شد.
طالب آملی در کشورهای هندوستان، افغانستان، پاکستان و قطر یکی از شاعران محبوب است.
درباره سال مرگ طالب نیز سه نظر موجود است ۱۰۳۶-۱۰۴۰-۱۰۳۵ که از آن میان ۱۰۳۶ به نظر صحیح تر می آید ریحانه الادب، قاموس الاعلام، شمع انجمن، خلاصه الاشعار، میخانه و غیره نیز این نظر را تایید می کنند. از یک یادداشت جهانگیر شاه بر می آید که مرگ طالب در اردیبهشت ماه اتفاق افتاده است و نیز مولف ریحانه الادب مدفن طالب را در کشمیر ثبت کرده است.. بعضیها بر این نظر هستند طالب شاعر گرانسنگ خطه مازندران پس از انکه ۸ سال بر قلة رفیع ادبیات فارسی جلوه نمایی کرد در سال ۱۰۳۶ هجری قمری در حالی که ۴۹ سال از عمرش میگذشت رخ در نقاب خاک کشید و پیکرش در شهر فتح پور سیکری نزدیک آگره در جوار مقبرة اعتمادالدوله سرپرست و دوست گرامی طالب و صدراعظم معروف جهانگیر بخاک سپرده شد.
دیده سازند خلایق به تماشای تو باز | منِ حیرتزده از شوق، دهن باز کنم | |
|
||
مُردم ز رَشک چند ببینم که جامِ مِی | لب بر لبت گذارد و قالب تُهی کُند | |
|
||
افروختن و سوختن و جامه دریدن | پروانه ز من، شمع ز من، گل ز من آموخت | |
|
||
عشق در اول و آخر همه وجد است و سماع | این شراب است که هم پخته و هم خام خوش است | |
|
||
لب از گفتن چنان بستم که گویی | دهن بر چهره زخمی بود و به شد | |
|
||
خانهٔ شرع خرابست که ارباب صلاح | در عمارتگری گنبد دستار خودند | |
|
||
هر عضو تنت سادهتر از عضو دگر بود | مویی که بر اندام تو دیدیم کمر بود | |
|
||
با صد کرشمه آن بت سرمست میرود | خود میکند خرام و خود از دست میرود | |
|
||
مَردِ بیبرگ و نوا را سَبُک از جای بگیر | کوزه بیدسته چو بینی، به دو دستش بردار | |
|
||
مستی بهار عمر بُوَد، دست از او مدار | زیرا که دور عمر سراسر بهار به | |
|
||
دو لب خواهم: یکی در مِیپرستی | یکی در عذرخواهیهای مستی | |
|
||
ما نیش کُفر در دل ایمان فشردهایم | در ساغر عَمَل می عُصیان فشردهایم | |
|
||
جان دگرم بخش که آن جان که تو دادی | چندان ز غمت خاک به سر ریخت که تن شد | |
پیراهنی از تار وفا دوخته بودم | چون تاب جفای تو نیاورد کفن شد | |
هر سنگ که بر سینه زدم نقش تو بگرفت | آن هم صنمی بهر پرستیدن من شد | |
|
||
کنون کز مو به مویم اضطراب تازه میریزد | نسیمی گر وزد اوراقم از شیرازه میریزد | |
لب عیشم به هر عمری نوایی میزند اما | زبان شیونم هردم هزار آوازه میریزد | |
دلی دارم که در آغوش مرهم زخم ناسورش | نمک میگوید و خمیازه بر خمیازه میریزد | |
عجب گر نقشبندیهای صبر ما درست آید | که عشق این طرح بیپرگار، بیاندازه میریزد | |
|
||
ما به استقبال غم کشور به کشور میرویم | چون ز پا محروم میمانیم با سر میرویم | |
صد ره این ره رفتهایم و بار دیگر میرویم | العطشگویان به استقبال ساغر میرویم | |
چون به پا رفتن میسر نیست ما را سوی دوست | نامه میگردیم و با بالِ کبوتر میرویم | |
|
||
اگرچه تیغ اجل بیگنه فراوان کشت | خدنگ ناز تو هردم هزارچندان کشت | |
چمن ز نوحه بیاسا که حشر نزدیک است | بهار زنده کند هرکه را زمستان کشت | |
به خاک رقصکنان میروم که غمزهٔ دوست | اگرچه کشت مرا، همچو صبحْ خندان کشت | |
شهیدِ زهر نیام کان سپهر خِضْرْلباس | مرا به تیغ تو، یعنی به آب حیوان کشت | |
به حرف تلخ زبان از پی فسردن مهر | مساز رنجه که آتش به زهر نتوان کشت | |
به خواب کشته فلک عاجزی چو طالب را | گمانْشْ اینکه مگر رستمی به میدان کشت | |
|
||
چون هوس بیهوشدارو در مِی افسون کند | ناف لیلی را بلورین ساغر مجنون کند | |
آهم از دل تا فلک صد عمر طی کرد و هنوز | قدسیان چون طرهاش بویند بوی خون کند | |
نامهٔ حسرت بر این نامحرمان مگشا مباد | جذب الماس نظرها غارت مضمون کند | |
شوق اگر اینست، این زودآ که جذب گریهام | دیدهٔ دریای دل را سینهٔ هامون کند | |
سایه در آغوش، آن نخلم که طبع نکتهسنج | نکته را در دل به یاد قامتش موزون کند | |
مهر بر لب، قفل بر مژگانزدن، طالب چه سود | آن جگر پرخون نماید و ین جنون افزون کند |
منبع:وکی پدیا.دانشنامه آزاد.
AMPLATZERدرمان به روش کاتترایسون به جای عمل قلب باز .محل نفوذ کاتتر از طریق ورید پا است.
این ابزار از طریق آنژیوگرافی پرکوتانوس کارگذاشته می شود .
ادامه در ادامه ی مطلب ...
امروز دوستان خوبم یه سایت در زمینه تی شرت محرم دیدم خوشم اومد عکس های تی شرت محرم را از این سایت گذاشتم
تی شرت ماه محرم
خرید آنلاین تی شرت محرم
تی شرت های محرم
+ خب
- پرتش کن زمین
+ خب
- شکست ؟
+ آره
- حالا ازش عذرخواهی کن
+ ببخشید لیوان منظوری نداشتم
- دوباره درست شد ؟
+ نه ...
- متوجه میشی ؟
« بنام امید دهنده قلب ها »
ای خدای من چشمان اندیشه را یارای نظر بر ذات بی مثال تو نیست و من از معرفت تو
آن گونه که لایق توست محرومــــــم ، پس تو را در آیینه هستی نظاره می کنم ،
اوصاف تورا در یکایک آفریدگـــــانت سراغ می گیرم، کتاب هستی را ورق می زنم
و نام های نیکویت را بر آن می خوانــم. خدایا اگر تو خود صاحب این همه خوبی ها و
کمالات نبودی چگونه می توانســـــتی این گونه به دیگران خوبی و کمال ببخشی
پس ای خـــدای من تو را با همه نام های خوبی ها خوانم و با همه اسم های نیکو
صدا می زنم: ای بهترین مقصـــــود ، ای مجنون تر ازهمه، ای همـــدم غریبـان، ای
سامان بخش هر پریشان ، ای پروردگــار من آن هنگام که تنهایم انسـم تویی ،
آنجا که وا مانده ام دستگیرم تویــی. پروردگارا در دریای لطف و مهربانی تو غرقه
ام، و به هر سو می نگرم تورا می بینم چگونه ازتو روی گردانم در حالی که همواره
روی به من داری، چگونه از تو غافـــــل شوم وقتی که تو با منی ، پس به درگــاه
چه کسی جز تو پناه برم واز چه کسی جز تو مدد طلبم.
یه جمله یادگـــــxـــــاری برامـ بنویس
وقتی پول ها رو گرفت رو به یکی از مشتریان بانک کرد و پرسید:تو منو دیدی که از این بانک دزدی کنم!؟
مرد با ترس پاسخ داد:بله قربان دیدم!
سپس دزد رو کرد به سمت مرد و به سرش شلیک کرد.
این بار به زوج جوانی رو کرد که نزدیکش ایستاده بودند و سوالش را تکرار کرد.
مرد با اطمینان و آرامش جواب داد: نه قربان من ندیدم اما فکر میکنم همسرم دید!!
اين
مسئله در حالي شدت پيدا كرده است كه موسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام هم
كه وظيفه اصلي اش حفاظت از آثار امام و نظارت بر آنچه به نام امام منتشر مي
شود است، ظاهرا منافع سياسي برخي افراد و جريان ها نسبت به آرمان هاي حضرت
امام (ره) برايش بيشتر اولويت دارد، لذا حاضر نشده است در قبال اين
ناجوانمردي ها نسبت به بنيان گذار جمهوري اسلامي موضع بگيرد و موجبات
گستاخي بيش از پيش اين طيف را براي سوء استفاده بيشتر از امام به وجود
آورده است.
با اين وجود علاقه مندان و ياران حقيقي حضرت امام و دلسوزان انقلاب، اين
همه بي انصافي و ناجوانمردي دلالان سياسي نسبت به امام خوبي ها را برنمي
تابند و نسبت به اين تحريف ها و اهانت هاي گستاخانه واكنش نشان داده اند.
علاوه بر شخصيت هاي مختلف سياسي و مذهبي و تشكل هاي دانشجويي و ديگر
دوستداران حضرت امام كه اعتراض هاي خود را نسبت به اجحاف صورت گرفته در حق
امام خميني (ره) در اين هفته هاي اخير، بيان كردند، روز گذشته رئيس مجلس
شوراي اسلامي نيز در قبال انتساب سخنان غير واقعي به امام واكنش نشان داد و
به انتقاد از كساني كه چنين مباحثي را مطرح مي كنند پرداخت. علي لاريجاني
كه در نطق پيش از دستور سخن مي گفت، اظهار داشت: «نقل شد که طی نامهای به
امام چندین مطلب منجمله مطالبی راجع به آمریکا ذکر شده بود و امام هم در
این موضوع اقدامی نکردند سؤال این است طرح این مسئله در رسانهها که مربوط
به سالها قبل است و رهبری زمان نیز درباره آن تصمیم خود را گرفت بود چه
خاصیتی دارد. آیا در شرایطی که ما با صحنه بینالملل داریم طرح این مسائل
که طبعا موجب کشمکش درونی در کشور میشود و سایش نیروها را در پی دارد،
چیزی جز ضرر برای آن قابل تصور است؟ آیا این معنای غلط را به دیگران القا
نمیکند که نوعی دلدادگی و شیفتگی و ذوقزدگی برای کار با آمریکا و غرب در
نهان سیاستورزان و جریان رسانهای کشور مطرح است، و این تلقی غلط مایهای
گرانفروشی در مذاکرات و بیعزتی در صحنه جهانی برای ما نیست؟»
رئیس مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: «بنده اینگونه اقدامات را عقلا به ضرر
منافع ملی کشور میدانم و از رسانهها و صاحبان تریبون و صاحبنظران
میخواهم در شرایط حساس کنونی که در کوران مذاکرات حساس و مهمی هستیم، در
طرح مسائل همه جوانب را بسنجند و هزینه کشور چه در بعد خارجی و چه در
اختلافافکنی در داخل افزایش ندهند و تلاش کنند همه ارادهها به سوی بالا
بردن توان اقتصادی کشور و رونق تولید و کارآفرینی معطوف شود که متاسفانه
این چنین نیست.»
در اين بين اما اين مطالبه اي منطقي و طبيعي ملت از رئيس جمهورشان است كه
وي نيز، نسبت به انتساب سخنان غيرواقعي به حضرت امام و تلاش براي سوء
استفاده از بنيان گذار جمهوري اسلامي بي تفاوت نباشد و موضعي در خور اتخاذ
كند، چيزي كه مع الاسف تا به امروز علي رغم همه ي انتظارها، از سوي وي
مشاهده نشده است، و هنوز دوستداران امام موضع درخوري را از رئيس جمهور
محترم در حمايت از حضرت امام (ره) نسبت به اجحاف هايي كه اين روزها به
ايشان مي شود، نديده اند.
با اين وجود همچنان اميدواريم رئيس جمهور محترم نيز كه اعتدال را هم شعار
دولت خود قرار داده است، نسبت به اقداماتي از اين دست كه در مغايرت آشكار
با شعار اعتدال است، بي تفاوت نباشد و با اتخاذ موضعي مناسب و منطقي در
قبال اين بي مهري ها نسبت به حضرت امام (ره)، دين خود را در قبال بينان
گذار جمهوري اسلامي و مردم ادا كرده و اين مطالبه به حق ملت را پاسخگو
باشد.
به گزارش گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»، موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام (ره) موسسه ای است که اهداف و ماموریت های کاملاً روشنی را بر عهده دارد، اهدافی که هوشمندانه سید احمد آقا به حضرت امام پیشنهاد دادند و امام بزرگوار نیز آنها را پذیرفتند؛ اهدافی از جمله جلوگیری از اختلاف نظرات و تحلیل های حضرت امام، جلوگیری از تحریف های مغرضانه و غیر مغرضانه، منتشر شدن همه دیدگاه های پنهان و آشکار امام، شاخص قرار دادن سخنان امام، دفاع از آثار و اندیشه های انقلابی امام و ...اما حال جای این سوال است که آیا در حال حاضر نیز موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام (ره) این ماموریت ها و وظایف را اجرا می کند یا از مسیر اصلی خود منحرف شده است؟ در این باره باید به چند نکته قابل تامل اشاره کرد.1 - روز 16 آذر سال 88 در حالی که حدود شش ماه از آغاز فتنه پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم می گذشت، تعدادی از دانشجویان در حمایت از جنبش سبز و برخی نیز در حمایت از آرمان های امام (ره)، به تجمع در داخل دانشگاه تهران اقدام کردند. در شامگاه 16 آذر، صدا و سیما تصویری را از حاشیه این تجمع منتشر کرد که احساسات بسیاری از مردم را تحت تاثیر قرار داد. تصویر پخش شده از سوی صدا و سیما مربوط به پاره کردن تمثال حضرت امام(ره) توسط تعدادی از فتنهگران و انداختن آن در زیر دست و پا بود. تنها موضع جدی این موسسه پاک کردن صورت مسئله بود.ادامه مطلب ....
آیا تابه حال به این فکر کردین که کسانی که دارای بدن و اندامی زیبا و متناسب هستند چگونه این بدن را بدست اورده اند و یا خواستید که ای کاش این بدن برای شما باشد ؟!
در این پست بدنبال بدن ایده ال خود باشید...
543.045
عید غدیر خم
حیدر کنار زهرا این شور و شعفت رو عشقه
تا محرم نشه ,دلی محرم نمیشه(شور)
ترانه ی عشق,بهانه ی عشق,تو میراث جاوادنه ی عشق
اصغر خطیری
ریس مرکز آموزش فنی و حرفه ای کیاسر
مقدمه
اطلاعات لازم در مورد ويژگيهاي اشتغال زنان در ايران نشان ميدهد كه تغييرات اساسي در ديدگاههاي موجود نسبت به کارآفرینی و اشتغال وجود داشته تا حداقل زنان نيز در زمرهی جمعيت فعال اقتصادي شمارش شوند. اين تغييرات با برنامههاي توسعه و سياستگذاريها در سطح كلان امکان پذیر خواهد شد. بنابراين برنامهريزي، بيشترين نقش را در اين بُعد خواهد داشت.
وقتي بحث از اشتغال و کارآفرینی زنان به ميان ميآيد، تعداد زنان كارمند به ذهن خطور مي کند، در حالي كه بالاترين ميزان اشتغال به زنان روستايي و خوداشتغال و کارآفرین شهري اختصاص دارد. بنابراین یکی از مهمترین معیارها جهت سنجش درجه توسعه یافتگی یک کشور، میزان اهمیت و اعتباری است که زنان در آن کشور دارا میباشند. از انجاییکه نیمی از کل جمعیت جهان را زنان تشکیل می دهند و دو سوم ساعات کار انجام شده توسط زنان صورت می پذیرد، تنها یک دهم درآمد جهان و فقط یک صدم مالکیت اموال و داراییهای جهان به زنان اختصاص یافته است. عدم مشاركت زنان در فعاليتهاي اقتصادي ميتواند مشكلي بر سر راه توسعهی كشور تلقي گردد. ضرورت کارآفرینی زنان را بايد با افزايش و گسترش فرصتهاي شغلی بر مبنای خلاقیت كه بار فرهنگي-ارزشي آن قابل كنترل است، پاسخ مثبت داد و از آنجا كه زنان داراي طبع لطيف و مادرانه اي هستند بايد شغلي را انتخاب نمايند كه براي آن از هر حيث آمادگي داشته باشند.
کلمات کلیدی:کارآفرینی-زنان-اشتغال
امروزه واژهی کارآفرینی مفاهیمی همچون نوآوري، مخاطرهپذيري، ايجاد يا تجديد ساختار يك واحد اقتصادي و اجتماعي، رضايتشخصي و استقلالطلبي را به ذهن متبادر میسازد. همه بر ايـن باورنـد كـه كارآفرينی (Entrepreneurship) موتور محركهی توسعهی اقتصادي كشورهاي توسـعه يافته و در حال توسـعه است. کارآفرینی فرآیند ایجاد و دستیابی به فرصتها و دنبالکردن آنها بدون توجه به منابعی است که در حال حاضر موجود است. یکی از جنبههای اصلی کارآفرینی شناسایی و بهرهبرداری از فرصتها برای گسترش شرکتهای کوچکتر است. كارآفريني عبارت است از فرآيند نوآوري و بهرهگيري از فرصتها، باتلاش و پشتكار بسيار و همراه با پذيرش....... ادامه دارد
دريك ديداردوستانه واليبال كه درمحل سالن خانه بسكتبال هرمزگان دربندرعباس برگزارگرديدتيم نخل توانست بانتيجه 3بر 0تيم ميزبان رامغلوب كند .
زمان :پنج شنبه 7/25//1392
به نقل از جناب مهندس شادابی فر تهیه کننده این مجموعه ارزشمند:جزوه اثبات های درس محاسبات عددی که توسط بنده و آقای مهندس علی اکبر فضلی تهیه شده و همچنین فایل آموزش نحوه اجرای برنامه های مربوط به این درس رو خدمتتون به پیوست گذاشتم. امیدوارم که از این فایل ها نهایت استفاده رو ببرید…
منبع: icivil.ir
وناخواسته واتفاقی در خیابان خانمی را تنه زد .
زن اورا فحش وناسزا ی بسیار گفت وقتی که خسته شد واز کلام ایستاد
تولستوی کلاهش را بر داشت وبه او احترامی کرد وگفت :
من لئون تولستوی هستم .
زن که بسیار دستپاچه وشرمگین شده بود گفت :
چرا زودتر خودتان را معرفی نکردید ؟!
تولستوی در جواب گفت :
شما غرق در معرفی خودتان بودید ومجال این کار را به من نمی دادید .؟!
منبع : جُنگ ادبی..مهرنوش جمشيدي
چشمانم درد میکنه ومی سوزه..........انگار داره ضعیف تر میشه....نه هرچی بشه من عینک نمیزنم مثل همه 10 سال گذشته..فقط عمل
دیروز پدر و مادر بزرگ پس از کلی کلاس و دکتر رفتن و حرف و روایت راهی خانه خدا؟؟؟؟شدند.حج واجب(تمتع)
یک ماه و خورده ای هم می مانند یعنی باید بمونند.سوای فلسفه حج و همه مسایل مربوط به آن اطرافیان هزینه ها رو بسیار بالا ارزیابی کردند و هرکس برای این پول ها در ذهن خود نقشه ای می ریخت ولی در هر حال رفتند.
(پدربزرگ مرد خوب و مهربونییه ولی اصلا اعتقادی به نماز و روزه نداشت و تا نمیدونم کی چیزهایی می نوشید)
پس خیلی خلاصه نتیجه می گیریم که ایمان باید قلبی باشه و از دورن ادمها بجوشه(لابد) و عبادت به دایم نماز و دعا خوندن نیست(شاید).خدا choose کرد و دعوت کرد...ولی خدایا تو هم به مادیات اهمیت میدیا..حواسم هست بهت....
امروز هم بساط آش پشت پا پزون به دست عمه بزرگه در خونشون برپا شد..البته به روش آپارتمانی نه دیگ زدن تو حیاط و کلی زن آرزومند که دور دیگ جمع شن و لابد دعا بخونن و دعا کنن.
من و مامان و بابا رفتیم ...کمی صحبت و برگشتیم..همین.
پ.ن: دلم می خواد برم خواب زمستونی..حوصله شش ماه سرما و زود تاریک شدن هوا رو ندارم
پ.ن : حالا که نمیشه همش خوابید پس کتاب می خونم و غرق می شم تا گذر زمان یادم بره
پ.ن : بابت شهریه تکدرس خیلی کلافم .باید پس اندازمو بدم و تازه قرض هم بگیرم..خیلی بدشانسی اوردم
وقتی کار و درامدی نیست پول ی درس بیخودی....اینم از ی عمر درس خوندن ..اینم از کار ما
پ.ن: حالا که فریز پر پره هم نمیدونم شام چی بپزم.....
این روزا واقعا درگیر این جمله ام:بودن یا نبودن..............؟//
دلم برای دوستای اردو تنگ شده
یه شب همتون بیان خونم
دور هم چایی بخوریم
نابودی یکی از قدیمی ترین درختان محله ی قراملک تبریز:
و مشکلاتی از محله ی تاریخی و قدیمی و شهید پرور قراملک:
(بقیه عکسها در ادامه مطلب)
Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
برج ایفلی شده
تنهایی ،
غم ها اگر نمی روند
سخت است دل کندن از این
پاریسی که نبودنت
در من ساخته است !
رادیو اسرائیل: اروپا برای کاهش تحریم های ایران آمادگی دارد
رادیو اسرائیل به نقل از منابع آگاه و سطح بالا اعلام کرد آمادگی کاهش تحریم های ضدایرانی در اروپا وجود دارد.
به گزارش عصر ایران به نقل از خبرگزاری آلمان، رادیو اسرائیل روز پنجشنبه به نقل از منابعی که آنها را "مهم" توصیف کرد؛ گزارش داد: این آمادگی در میان اروپایی ها وجود دارد که برای کاهش تحریم ها علیه ایران به ویژه در بخش های مربوط به فعالیت های انسان دوستانه اقدام کند البته به شرطی که تهران نیز به خواسته های کشورهای غربی مطرح شده در مذاکرات آلماتی، پاسخ مثبت بدهد.
گروه 1+5 در مذاکرات آلماتی مجموعه ای از پیشنهادات را به ایران ارائه کرده بود.
مهمترین بخش این پیشنهاد این بود که 5+1 در صورت توقف غنی سازی بالای 5 درصدی ایران، تحریم ها علیه تجارت پتروشیمی و طلای تهران را لغو خواهد کرد.
ایران در آن مقطع که سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی، مسؤولیت گروه مذاکره کننده هسته ای اش را برعهده داشت؛ این پیشنهاد را نپذیرفت.
هم اکنون نیز ایران گفته است مجموعه پیشنهادات مطرح شده از سوی 1+5 در مذاکرات آلماتی را نمی پذیرد و 1+5 باید پیشنهادات جدیدی را به تهران ارائه کند اما طرف مقابل، همچنان بر پیشنهادات آلماتی تاکید دارد.
این منابع که رادیو اسرائیل گفته است در مذاکرات اخیر میان مقامات اسرائیلی با مسؤولان فرانسوی و انگلیسی حاضر بوده اند گفته اند: مقامات اروپایی می گویند مشکلی با خواسته های مقامات اسرائیلی درباره فعالیت های هسته ای ایران ندارند و این خواسته ها را برای ازسرگیری مذاکرات هسته ای با ایران مورد توجه قرار خواهند داد.
مقامات انگلیسی و فرانسوی همچنین تردید خود را درباره فرصت های گشایش در مذاکرات بعدی ایران و گروه 1+5 در شهر ژنو اعلام کردند اما توضیح دادند که تلاش می کنند مقاصد هسته ای ایران را بررسی کنند.
ایران و گروه 1+5 روز سه شنبه آینده در شهر ژنو سوئیس مذاکرات جدیدی را انجام می دهند.
اسرائیل از غرب خواسته است تنها در صورتی با ایران بر سر فعالیت های هسته ای اش توافق کند که این کشور 4 شرط توقف کامل غنی سازی، خروج کامل همه اورانیوم غنی شده از ایران و برچیدن تاسیسات غنی سازی فردو و آب سنگین اراک را عملی کند./عصرايران
تعداد صفحات : 3